ملاقات

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    چهارشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۰ ساعت توسط ساهره | 

    چه خوب شد که ساعت 5 عصر شد و او آن من نبود

    آن من این بار در چشمهای دیگری پنهان شده بود 

    اما چرا غمگینم؟

    میخواهم بگوم نا امید شو ساهره

    بعد دوباره میل به پریشانی عشق همه وجودم را به حرکت در می آورد

    سیگاری میگیرانم و دستم را روی پیشانی تکیه گاه میکنم

    سیگار در دست چپم دود میشود و با دست راستم شروع کرده ام به نوشتن

    آهنگ دلسوز معین برای پنجمین بار است پلی میشود "ذلم مثل حالم پریشون امشب"

    حال خوش عشق بیمثال است حتی اگر معشوق را نشناسی

    حتی اگر ندانی در این زندگی ملاقاتش خوا هی کرد

    "رو سینت بذاری سر بیقرار و"

    دلم آغوشش را میخواهد

    گفته بود هجر معشوق به از وصل اوست

    در هجر امید وصال هست اما در وصال بیم فراق

    شکلات کاکائوی رو اصلا دوست ندارم 

    از بچگی اینطوری بودم

    اما مزه اش در چهل سالگیم جور عجیبی کاملا بی خاطره است و چقدر خوب که با هیچ شکلاتی در هیچ کجای جهان هیچ خاطره ای ندارم

    .......
    ما را در سایت .... دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : saherefaezio بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 22:46